27 "کاد المعلّمُ یبدأ تدریسه إذ دخل الصفَّ أح دُ الطّلا بِ و قطع کلا مَ المعلّم و هو خَجِلْ من تأ خُّره!":
               
              
                
                  1
                  معلّ م تدریسش را شروع می کرد که یکی از دانش آموزان با شرمندگی از تأخیر خود، وارد کلاس شد و سخن معلّ م را بُرید!
                 
                
                  2
                  نزدیک بود معلّ م درس خویش را آغاز کند که دانش آموزی ناگهان داخل کلاس شد و کلام معلّ م را با خجالت از دیر کردنش قطع نمود!
                 
                
                  3
                  نزدیک بود معلّ م درس خود را آغاز نماید زمانی که یک دانش آموز به کلاس داخل شد و سخن معلّ م را برید و او از تأخیر خویش شرمنده شد!
                 
                
                  4
                  معلّ م تدریس خود را داشت شروع می کرد که ناگهان یکی از دانش آموزان وارد کلاس شد و درحالی که از تأخیر خود شرمنده بود سخن معلّ م را قطع کرد!