آزمون آنلاین درس 14 فارسی ششم

1

مصلح الدین

2

بزاز

3

عمر

4

نیاکان

1

دل شب، محرم سر الله است

2

جان عالم به فدای تو علی

3

آن دم صبح قیامت تاثیر

4

شب شفته است مناحات علی

1

شکّاک

2

بزّاز

3

رفتگر

4

نگهبان

1

ای شــکـم خــیـره بـــه نـانـــی بســاز تــا نکنـی پـشــت بــه خـدمـت، دو تــا

2

عـمــر گـــران مـایـه در این صرف شــد تــا چـه خــورم صیـف و چـه پـوشم شتا

3

گفـت و گوی غنچـه و گـل از درون باغچه بــــاز هــــم بـــه گـــوش مـی رســـد

4

هر گل و برگی که هست، یاد خدا می کند بلبل و قمـری چــه خـواند؟ یـادِ خداوندگار

1

نــام نـیک رفـتگـان ضایع مکن تــا بمــاند نــام نیکت پــایدار

2

بــزرگـش نـخـوانند اهــل خرد کــه نـام بزرگـان به زشتی برد

3

خــرم تــنِ آن کـه نــام نیکش مــاند پــس مـرگ، جـاودانگی

4

چو خواهی که نامت بود جاودان مـکن نـامِ نـیکِ بزرگــان، نهان

1

پیاده و سوار

2

تاب و توان

3

صیف و شتا

4

خاطرتیز و کندفهم

1

خالق و مخلوق / تاب و توان / توان و توانا

2

حاکم و حکومت / لطف و لطیف / مشفق و مشقت

3

آزموده و آزمایش / شاور و مشورت / رضا و رضایت

4

مذلّت و ذلیل / قوی و قدرت / بحث و مباحثه

1

«چه هرکس را دانشی باشد و هر یکی چیزی داند.»: چرا که هر کسی دانشی دارد و هر فردی چیزی می داند.

2

«خرگوش دوباره شروع کرد به دویدن، او از جلو و اسب سوار از دنبال او رفتند.»: خرگوش دوباره دویدن را آغاز کرد و خرگوش از جلو و اسب سار هم از پشت، هر دو به دنبال او رفتند.

3

«برادر نیز، دوست به.»: برادر هم بهتر است که دوست باشد.

4

«همه ی جهانیان متّفق‌اند که هیچ آفریده، داناتر از پیغامبر نبوده است.»: نظر تمامی مردم جهان با هم یکی شده است که هیچ مخلوقی عالم تر از پیامبر نبوده است.

1

من که فکر میکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است

2

گل، یکی دو پیرهن بیشتر ز غنچه پاره کرده است

3

به دست آهن تفته کردن خمیر به از دست بر سینه، پیش امیر

4

تدبیر با دانایان و پیران و جهان دیدگان باید کرد.

1

1

2

2

3

3

4

4