آزمون آنلاین درس 1 فارسی ششم

1

خرد را نیست تاب نور آن روی برو از بحر او، چشم دگر جوی

2

باد بهاری وزید از طرف مرغزار باز به گردون رسید، ناله‌ی هر مرغ زار

3

وقتی کسی محبتی در حق ما می‌کند، باید آن را روی سنگ حک کنیم.

4

خیز و غنیمت شمار، جنبش باد ربیع ناله‌ی موزون مرغ، بوی خوش لاله‌زار

1

3

2

4

3

5

4

6

1

باد بهاری وزید از طرف مرغزار

2

خیز و غنیمت شمار، جنبش باد ربیع

3

هر گل و برگی که هست، یاد خدا می‌کند

4

هر ورقش دفتری‌ست، معرفت کردگار

1

باد ربیع: باد بهاری

2

از بهر او: دریای او

3

فضل خداوند: بخشش خداوند

4

تجلی: روشنی، نمایان شدن

1

زفیضش خاک آدم، گشت گلشن: به واسطه‌ی بخشش و عطای خداوند، وجود آدمی که مثل خاکی بی‌آب و علف بود، به گلستانی تبدیل شد.

2

جهان، جمله، فروع نور حق، دان/ حق اندر وی، زپیدایی است پنهان: تمام جهان را پرتوی از نور خداوند بزرگ بدان.

3

جهان، جمله، فروع نور حق، دان/ حق اندر وی، زپیدایی است پنهان: خداوند، آن قدر در تمام جهان، پیدا و آشکار است که دیده نمی‌شود.

4

در او هر چه بگفتند از کم و بیش/ نشانی داده‌اند از دیده‌ی خویش: نشانی خوبی برای دیدن خدا داده‌اند.

1

آفریدگار را بباید پرستیدن و بر نعمت او سپاس‌ داری باید کردن.

2

اندیشه کردن اندر کار خالق و مخلوق، روشنایی افزاید اندر دل، و غفلت از این و نااندیشیدن، تاریکی افزاید اندر دل.

3

این همه خلق را که شما بینید بدین چندین بسیاری، این همه را خالقی است که آفریدگار ایشان است.

4

دو دوست با پای پیاده از جاده‌ای در بیابان عبور می‌کردند. بین راه بر سر موضوعی اختلاف پیدا کردند.

1

از جمله جهان، تو را نشان می‌جستم خود، جمله جهان، تو بوده‌ای من غافل

2

جمله جهان پیش تو مشتی گلند حق تویی و جمله دگر باطلند

3

خدا را یافتم در جمله اشیا ز بود خویش دیدم من هویدا

4

در لباس جمله ذرات جهان مهر روی او هویدا دیده‌ام

1

کدام لباس را می‌گویی

2

چه زیباست

3

چه کتابی

4

بنشین سر جایت

1

به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل، به نور جان برافروخت

2

زفضلش هر دو عالم، گشت روشن ز فیضش خاک آدم، گشت گلشن

3

جهان، جمله، فروغ نور حق، دان حق اندر وی ز پیدایی است پنهان

4

به نزد آن که جانش در تجلی است همه عالم، کتاب حق تعالی است

1

پرسشی

2

امری

3

عاطفی

4

خبری