آزمون آنلاین درس 10 فارسی دهم

1

گله از فراق یاران و جفای روزگاران نه طریق توست سعدی کم خویش گیر و رستی

2

باری مگرت بر رخ جانان نظر افتاد سرگشته چو من در همه آفاق بگشتی

3

ولی چندان که برگ از شاخه میریخت دوچندان میشکفت و برگ میکرد

4

گرت ز دست برآید چو نخل باش کریم ورت ز دست نیاید چو سرو باش آزاد

1

افسر و دیهیم، سنان و سرنیزه، درع و زره

2

مزیح و شوخی، حاذق و چیره دست، شبح و نظیر

3

سخره و ریشخند، توش و توان، وقاحت و بی حیایی

4

اوان و هنگام، نسیان و فراموشی، حضیض و فرود

1

در متن صفت پیشین، پسین و فاعلی مشهود است.

2

حذف فعل به قرینه لفظی و معنوی وجود دارد

3

جملۀ ساده و غیرساده "هر دو" به چشم میخورد.

4

ممیز، نقش تبعی و یک واژه دوتلفظی یافت میشود.

1

سخن رفتشان یکبهیک بر زبان که از ماست بر ما بِد آسمان

2

گّله ما را ِگله از گرگ نیست کاین همه بیداد شبان میکند

3

نخل این بستان ز بار خویشتن یابد شکست هیچکس از زادە خود خیر در دنیا ندید

4

آسیب جهان بیش رسد گوشه نشین را دامی نبود در ره آن صید که رام است

1

لطف و عطا و احسان پیوسته از تو آید جرم و خطا و عصیان از ما بود همیشه

2

از تنگی دهانت یک ذره گفته باشد هر ذره کو به وصفت گویا بود همیشه

3

جای دل است کویت ز آنجا مران به جورش بگذار تا دل من بر جا بود همیشه

4

تا شاهد جمالت مستور باشد از من اشکم میان مردم رسوا بود همیشه

1

پیاله از تو نگیرم بیار می ساقی که در سرای مغان جای خرده گیری نیست

2

به راه عشق که از هر غمی گریزی نیست هزارشکر که ما را غم فقیری نیست

3

به جان خواجه و حق قديم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست

4

یوسف حسن تو را ای جان هزاران مشتری است چون الهی عاشق مفلس در این بازار نیست

1

غبار دامن صحرای خاکساری شو که تاج رفعت از این رهگذر توانی یافت

2

به خاکساری ما صرفه نیست خندیدن مکن به جام سفالین شراب بی غش را

3

قطرە آبی که دارد در نظر گوهرشدن از کنار ابر تا دریا تنّزل بایدش

4

شده است گرد ز افتادگی سوار بر باد نشسته است ز گردنکشی نشان در خاک