ترجمه درس سوم عربی دوازدهم انسانی

  • ویدئو
  • هوش مصنوعی
  • تصویر حل تشریحی و گام به گام ترجمه درس سوم عربی دوازدهم انسانی

    ویدیو آموزش ترجمه درس سوم عربی دوازدهم انسانی

    استاد احسان یزدان پناه

    پاسخ هوش مصنوعی به ترجمه درس سوم عربی دوازدهم انسانی

    متن درس سوم الدَّرْسُ الثَّالِث فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُم وَلَوْ كُنْتَ فَظًّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ .... (آل عمران: ١٥٩) ثَلاثُ قِصَصٍ قَصِيرَةٍ بِتَصَرُّف) ١. احْتِرَامُ الْأَطفال ذاتَ يَومٍ كَانَ رَجُلٌ جَالِساً عِندَ رَسُولِ اللهِ ﷺ وَ بَعْدَ لَحَظاتٍ جَاءَ ابْنُهُ وَ سَلَّمَ عَلَى النَّبِيِّ ، ثُمَّ رَاحَ نَحْوَ وَالِدِهِ، فَقَبَّلَهُ الْأَبُ وَ أَجْلَسَهُ عِندَهُ . فَرِحَ رَسُولُ اللَّهِ ﷺ مِنْ عَمَلِهِ. وَ بَعْدَ قَليلٍ جَاءَتْ بِنْتُهُ، وَ سَلَّمَتْ عَلَى النَّبِيِّ لا ثُمَّ رَاحَتْ نَحْوَ والدها. أَمَّا الْوالِدُ فَلَمْ يُقَبِّلُها وَ لَمْ يُجْلِسْها عِنْدَهُ. فَانْزَعَجَ رَسُولُ اللَّهِ وَ قَالَ: «لِمَ تُفَرِّقُ بَيْنَ أَطْفَالِكَ ؟!» نَدِمَ الرَّجُلُ وَ أَخَذَ يَدَ بِنْتِهِ وَ قَبَّلَهَا، وَأَجْلَسَهَا عِنْدَهُ. ٢. الشَّيْمَاءُ بِنْتُ حَلِيمَةَ كانَتْ لِرَسُولِ اللهِ ﷺ أُخْتٌ مِنَ الرَّضَاعَةِ اسْمُهَا الشَّيْمَاءُ كانَتِ الشَّيْمَاءُ تَحْضُنُ النَّبِيَّ ال صَغِيراً وَ تُلاعِبُهُ وَ تَقُولُ: يا رَبَّنَا أَبْقِ لَنا مُحَمَّدًا حَتَّى أَرَاهُ يافعاً وَ أَمْرَدا وَكَانَ النَّبِيُّ ﷺ شَدِيدَ التَّعَلُّقِ بِها فِي الطُّفُولَة؛ فَمَرَّتِ الْأَيَّامُ وَ فِي غَزْوَةِ حُنَيْنٍ فِي السَّنَةِ الثَّامِنَةِ بَعْدَ الْهِجْرَةِ وَقَعَتِ الشَّيْمَاءُ أَسيرَةً بِيَدِ الْمُسْلِمِينَ ، فَقَالَتْ لَهُم: «إِنِّي لَأُختُ النَّبِيِّ ﷺ مِنَ الرَّضَاعَةِ ...»؛ فَلَمْ يُصَدِّقُوا قَوْلَهَا، فَأَخَذوها عِندَ رَسُولِ اللهِ ﷺ ، فَعَرَفَهَا وَأَكْرَمَها وَ بَسَطَ لَها رِداءَهُ ثُمَّ أَجْلَسَهَا عَلَيْهِ، وَ خَيْرَها بَيْنَ الْإِقَامَةِ مَعَهُ مُعَزَزَةً أَوِ الْعَودَةِ إِلى قَومِها سالِمَةً رَاضِيَةً، فَاخْتارَتِ الشَّيْمَاءُ قَومَها، فَأَعْتَقَها رَسُولُ اللهِ ﷺ ، وَ أَرْسَلَها إِلَى قَوْمِها بإعزاز. فَأَسْلَمَتْ وَ دَافَعَتْ عَنْ أَخيها وَ دَعَتْ قَوْمَهَا إِلَى الْإسْلامِ وَ بَيَّنَتْ أَخلاقَ النَّبِيِّ لَهُم فَأَسْلَموا. ٣. الْعَجُوزُ الْمُحْسِنُ في يَومٍ مِنَ الْأَيَّامِ شَاهَدَ كِسْرى أَنوشروانُ فَلاحاً عَجوزاً يَغْرِسُ فَسِيلَةَ جَوْزِ فَتَعَجَّبَ وَ قَالَ: «أَيُّهَا الْفَلَّاحُ، أَتَأْمُلُ أَنْ تَعِيشَ حَتَّى تَأْكُلَ مِنْ ثَمَرِها؟! أَلا تَعْلَمُ أَنَّها لا تُثْمِرُ عادَةً إِلَّا بَعْدَ عَشْرِ سَنَوَاتٍ»؟! فَقَالَ الْعَجُوزُ غَرَسَ الْآخَرُونَ أَشْجاراً، فَنَحْنُ أَكَلْنا مِنْ ثِمَارِهَا، وَ نَحْنُ نَغْرِسُ أَشْجاراً لِكَي يَأْكُلَ مِنْ ثِمَارِهَا الْآخَرُونَ. فقال أنوشروانُ: «أَحْسَنْتَ يا شَيخ وَ أَمَرَ أَنْ يُعْطَى الْفَلَّاحُ أَلْفَ دينار. فقالَ الْفَلَّاحُ الْعَجُوزُ فَرِحاً: «ما أَسْرَعَ إِثْمَارَ هُذِهِ الشَّجَرَةِ»! فَأَعْجَبَ أَنوشروانَ كَلامُهُ وَ أَمَرَ مَرَّةً ثانِيَةً أَنْ يُعْطَى الْفَلَّاحُ أَلْفَ دِينَارٍ آخَرَ. **حدیث پایانی:** ما مِن رَجُلٍ يَغْرِسُ غَرْساً إِلَّا كَتَبَ اللهُ لَهُ مِنَ الْأَجْرِ قَدْرَ ما يَخْرُجُ مِنْ ثَمَرِ ذَلِكَ الْغَرْسِ. رَسُولُ اللهِ صلى

    پاسخ و معنی متن درس سوم دوازدهم انسانی سلام دانش‌آموزان خوب! درس سوم شما شامل سه داستان کوتاه و عبرت‌آموز است که همگی بر اهمیت اخلاق، عدالت و دوراندیشی تأکید دارند. بیایید این سه داستان را با هم مرور کنیم. ### آیهٔ آغازین * **متن عربی:** فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ **لِنْتَ لَهُم** وَلَوْ كُنْتَ **فَظّاًً غَلِيظَ الْقَلْبِ** لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ (آل عمران: ١٥٩) * **ترجمهٔ روان:** پس به برکت رحمتی از سوی خدا با آنان **نرم‌خو شدی**، و اگر **تندخو و سنگدل** بودی، بی‌گمان از اطرافت **پراکنده می‌شدند**. * **نکتهٔ کلیدی:** این آیه نشان می‌دهد که موفقیت پیامبر (ص) در جذب مردم، ناشی از **رحمت** و **نرم‌خویی** ایشان بوده است. --- ## ۱. احْتِرَامُ الْأَطفال (احترام به کودکان) * **خلاصهٔ داستان:** روزی مردی نزد پیامبر (ص) نشسته بود. پسر آن مرد آمد، سلام کرد و نزد پدرش رفت. پدر، او را بوسید و کنار خود نشاند. * **رفتار تبعیض‌آمیز:** اندکی بعد، دختر آن مرد آمد، سلام کرد و نزد پدرش رفت. اما پدر، او را نبوسید و نزد خود ننشاند. * **واکنش پیامبر (ص):** پیامبر (ص) آزرده خاطر شد و فرمود: «**چرا بین فرزندانت فرق می‌گذاری؟!**» . * **نتیجه:** مرد پشیمان شد، دست دخترش را گرفت، او را بوسید و کنار خود نشاند. * **درس اخلاقی:** اسلام بر **عدالت** و **مساوات** در رفتار با همهٔ فرزندان تأکید دارد، حتی در محبت کردن. --- ## ۲. الشَّيْمَاءُ بِنْتُ حَلِيمَةَ (شیماء دختر حلیمه) * **خواهر رضاعی:** پیامبر (ص) خواهری شیری داشت به نام **شیماء**. شیماء در کودکی پیامبر (ص) را در آغوش می‌گرفت و با او بازی می‌کرد. او دعا می‌کرد: «پروردگارا، محمد را برایمان نگه دار تا او را در **نوجوانی** و **برنایی** ببینم». * **اسارت در حنین:** پیامبر (ص) در کودکی علاقهٔ شدیدی به او داشت. سال‌ها گذشت و در **غزوهٔ حنین** (در سال هشتم هجری) شیماء به دست مسلمانان **اسیر** شد. او به مسلمانان گفت: «من خواهر رضاعی پیامبر (ص) هستم». * **احترام و آزادی:** مسلمانان سخنش را باور نکردند و او را نزد پیامبر (ص) بردند. پیامبر (ص) او را شناخت و **گرامیش داشت**، روپوش خود را برایش پهن کرد و او را روی آن نشاند. سپس به او **اختیار** داد که یا با عزت نزد او بماند یا صحیح و سالم و خشنود نزد قومش برگردد. * **پایان داستان:** شیماء قومش را انتخاب کرد. پیامبر (ص) او را **آزاد کرد** و با عزت نزد قومش فرستاد. شیماء اسلام آورد، از پیامبر (ص) دفاع کرد، قومش را به اسلام دعوت کرد و اخلاق پیامبر (ص) را برای آن‌ها بیان کرد و قومش مسلمان شدند. --- ## ۳. الْعَجُوزُ الْمُحْسِنُ (پیرمرد نیکوکار) * **گفتگوی انوشیروان و کشاورز:** روزی **کسری انوشیروان** (پادشاه ساسانی) پیرمرد کشاورزی را دید که نهال **گردو** می‌کاشت. انوشیروان در شگفتی شد و پرسید: «ای کشاورز، آیا امید داری که آن‌قدر زنده بمانی تا از میوهٔ آن بخوری؟! مگر نمی‌دانی که این درخت معمولاً **ده سال** بعد میوه می‌دهد؟!» . * **پاسخ حکیمانه:** پیرمرد پاسخ داد: «**دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما نیز می‌کاریم تا دیگران از میوه‌اش بخورند**». * **پاداش:** انوشیروان از این سخن خوشش آمد و گفت: «آفرین ای شیخ!» و دستور داد **هزار دینار** به او بدهند. * **جملهٔ پایانی:** کشاورز شادمانه گفت: «چه شتابان است میوه‌دهی این درخت!» انوشیروان مجدداً تحت تأثیر قرار گرفت و دستور داد **هزار دینار دیگر** به او بدهند. * **درس اخلاقی (حدیث نبوی):** هیچ کس نهالی نمی‌کارد مگر اینکه خداوند به اندازهٔ میوه‌ای که آن نهال می‌دهد، برایش پاداش می‌نویسد.

    واژگان درس الْمُعْجَمِ العودة : برگشتن - الرجوع انْفَضَّ : پراکنده شد (مضارع: يَنْفَضُّ) غَرَسَ - : کاشت الإثمار : میوه دادن أَبْقِ : نگهدار أَبْقَى (، يُبقي) الْغَرْس : نهال ، کاشتن نهال غَلِيظُ الْقَلْبِ : سنگدل الفسيلة : نهال «جمع: الْفَسائِل» الْفَظ : تندخو لاعب : با ... بازی کرد الْجَوْز : گردو حَضَنَ : : در آغوش گرفت خَيَّرَ : اختیار داد أَثْمَرَ : میوه داد اختار : برگزید - انْتَخَبَ (مضارع: يَخْتارُ) دافع : دفاع کرد أَعْتَقَ : آزاد کرد لنت : نرم شدی (ماضي: لان - ، مضارع يلين) ما أَسْرَعَ : چه شتابان است! دَعَتْ : مؤنّث «دَعا» دعوت کرد راح : : رفت = ذَهَبَ الرداء : روپوش بلند و گشاد روی دیگر جامه ها الرضاعة : شیر خوارگی الإعزاز : گرامی داشتن «بإعزاز: با عزت» أَكْرَمَ : گرامی داشت الإقامة : ماندن الْأَمْرَد : پسر نوجوانی که سبیلش درآمده ولی هنوز ریش در نیاورده است. مر : گذر کرد (مضارع يَمُرُّ) الشیخ : پیرمرد ، پیشوا «جمع: الشيوخ» العجوز : پیرمرد ، پیرزن «جمع: العجائز» أَمَلَ : : امید داشت انْزَعَجَ : آزرده شد الْيَافِع : جوان کم سال الْمُعَزَّز : گرامی

    پاسخ و معنی واژگان درس سوم دوازدهم انسانی در اینجا فهرستی از واژگان کلیدی درس سوم را برای مرور و تثبیت در ذهن شما فراهم کرده‌ایم. با دقت به معانی و متضادها (در صورت وجود) توجه کنید: | کلمهٔ عربی | معنی فارسی | جمع یا مشتقات | نکته/توضیح | | :--- | :--- | :--- | :--- | | **الْفَظّ** | تندخو | - | | | **غَلِيظُ الْقَلْبِ** | سنگدل | - | | | **انْفَضَّ** | پراکنده شد | مضارع: **يَنْفَضُّ** | | | **لِنتَ** | نرم شدی | ماضی: **لان**، مضارع: **يلين** | | | **انْزَعَجَ** | آزرده شد | - | | | **راح** | رفت | مترادف: **ذَهَبَ** | | | **قَبَّلَ** | بوسید | - | | | **حَضَنَ** | در آغوش گرفت | - | | | **تُلاعِبُهُ** | با او بازی می‌کند | ماضی: **لاعب** | | | **أَبْقِ** | نگهدار | ماضی: **أبقی**، مضارع: **يُبقي** | فعل امر | | **الْيَافِع** | جوان کم‌سال | - | | | **الْأَمْرَد** | نوجوان برنا | - | پسر نوجوانی که سبیلش درآمده ولی هنوز ریش درنیاورده است. | | **الرَّضَاعَة** | شیرخوارگی | - | | | **أَكْرَمَ** | گرامی داشت | - | | | **الرِّدَاء** | روپوش بلند | - | | | **خَيَّرَ** | اختیار داد | - | | | **اختار** | برگزید | مضارع: **يَخْتارُ** | مترادف: **انتخب** | | **الْإِقَامَة** | ماندن | - | | | **الْعَودَة** | برگشتن | مترادف: **الرجوع** | | | **أَعْتَقَ** | آزاد کرد | - | | | **الإعزاز** | گرامی داشتن | - | **بإعزاز:** با عزت | | **دَافَعَ** | دفاع کرد | - | | | **دَعَتْ** | دعوت کرد | - | صیغهٔ مؤنث ماضی فعل **دَعا** | | **الْعَجُوز** | پیرمرد، پیرزن | جمع: **العجائز** | | | **الشَّيْخ** | پیرمرد، پیشوا | جمع: **الشيوخ** | | | **غَرَسَ** | کاشت | - | | | **الْفَسِيلَة** | نهال | جمع: **الْفَسائِل** | | | **الْجَوْز** | گردو | - | | | **أَثْمَرَ** | میوه داد | مصدر: **الإثمار** | | | **ما أَسْرَعَ** | چه شتابان است! | - | فعل تعجب | | **الْمُعَزَّز** | گرامی، عزتمند | - | | | **أَمَلَ** | امید داشت | - | |

    شما اکنون در حال پاسخ به یکی از کامنت های می باشید

    نام و نام خانوادگی :

    ایمیل :

    سوال امنیتی :

    5+3

    نظر خود را وارد نمایید :